وصیت نامه ای در ساعت 1و35 دقیقه
روایتی از شهدای لشکر 25 کربلا
گاهی یک دقیقه هائی هست؛ آنقدر بزرگ می شود، وسعت می گیرد، عظمت پیدا می کند که تاریخ را روی شانه خود می کشد. یک ثانیه هائی هست کوتاه، با اتفاقاتی که درون خود دارد، پشت هزاران سال را می لرزاند. «علی اصغر خنکدار» رزمنده شمالی لشکر 25 کربلا در «والفجر هشت»؛ آن هنگام که از همه تعلقات درونی خویش دل بریده، سوار بر بلم؛ حکایتی دارد شنیدنی:
وقتی بچه ها روی قایق به سمت فاو می روند، علی اصغر از جا بلند می شود و فریاد می زند: بچه ها بخدا سوگند که من کربلا را می بینم، آقا اباعبدالله را می بینم. بچه ها بلند شوید و کربلا را ببینید. دقایقی بعد، وسط امواج خروشان اروند، گلوله ائی بر پیشانی اش نشست، علی اصغر وسط قایق زانو زد و به شهادت رسید. طولی نکشید برادرش« جعفر خنکدار» آن هنگام که هفده سال بیشتر نداشت؛ در جریان عملیات«کربلای پنج» شهید شد. علی اصغر و جعفر با یک کربلا، به کربلا رسیدند. اما یک وقت هائی هم هست که با صد کربلا رفتن، نمی توان به کربلا رسید...
وصیت نامه شهید علی اصغر خنکدار نکاتی دارد؛ تعمق برانگیز، آنقدر که پشت هزاران سال را می لرزاند.
بار الها، بارپروردگارا، تورا سپاس میگویم كه این بنده گنهكار را فرصتی دیگر عنایت كردی تا بتوان با خود بیندیشم و از كردههای خلاف خویش پشیمان و با توكل بر خدای بزرگ برای رضای معبود خویش استغفار و طلب عفو و بخشش برای خویش نمایم.
خدایا، معبودا، بار الها به تقصیر خویش اعتراف كردهایم و این بار نیز میگویم و مینویسم كه انسانی گناهكارم و هیچ راهی برای خود نمیبینم و تنها روزنه امیدم به تو است و خدایا فقط تو را میپرستم و از تو یاری میجویم. خدایا بندهای حقیر و ضعیفم و تحمل آتشهایی را كه تجسم اعمال خلاف من میباشد را ندارم. دستم را بگیر و مرا در این امتحان الهی موفق و قلم عفو بر جرایم بكش.
خداوندا به حق هشت و چارت زما بگذر، شتر دیدی ندیدی
و خدایا چشم طمع به بهشت تو ندارم، زیرا كه خدایا عبادتهایم را برای این به درگاهت میكنم كه تو را لایق عبادت میدانم و تورا عادل میدانم و میدانم كه تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قیامت تو است كه انسان را سعادتمند میكند.
خدایا سالها و ماههاست به دنبال دست یافتن به وصالت ،شهرها و آبادیها و كوهها و جنگلها و دشتها و بیابانها را پشت سر گذاشتهام، با كاروانی از دوستان و عزیزان حركت كردم و در هر مسیری، بر سر هر كوهی و برزنی از یكی كه عاشق و مخلص تو بود، جدا گشتم، یك یكشان به سوی جوار حق پرواز كردند وشهد شهادت نوشیدند.
وقتی بچه ها روی قایق به سمت فاو می روند، علی اصغر از جا بلند می شود و فریاد می زند: بچه ها بخدا سوگند که من کربلا را می بینم، آقا اباعبدالله را می بینم. بچه ها بلند شوید و کربلا را ببینید. دقایقی بعد، وسط امواج خروشان اروند، گلوله ائی بر پیشانی اش نشست، علی اصغر وسط قایق زانو زد و به شهادت رسید
در جنگلها به یاد عزیز، در كوهها به یاد یاری مهربان، در صحرا و شنزار به یاد سردارانی و . . . شال عزا بر گردن نهادیم و همیشه در این فكر بودم كه چگونه میتوان مثل آنان شده و چگونه میتوان عاشق شد. عاشق الله شیفته الله،آری خدای مهربان،این بار نیز در آبهای هور به دنبال رسیدن به وصال خویش حركت كردم، شاید به آرزوی خویش دست یابم.
خدایا اگر مرا در زیر آبها خفهام كنند، اگر تمامی هور را ظرفی از آتش سازند و مرا در میان آن پرتاب نمایند، اگر گلولههای سربین دشمن بدكین ،قلب گنهكار مرا سوراخ كند، همه اینها را به عشق دیدار تو با جان و دل میپذیرم و آماده پذیرایی تمام مشكلات در مسیر تو هستم و تنها انتظارم و آرزویم در تحمل این سختیها دیدار وجه الله و رسیدن به وصال معبود میباشد.
الها دوری خانه ،زن و فرزند را ،خدایا گلولههای دشمن را، خدایا بیخوابیهای فراوان را تحمل میكنم، ولی دوری تو را حتی یك لحظه تحمل نخواهم كرد . خدایا تو را سپاس میگذارم كه این بار سعادت را نصیب من كردی تا در یك تلاش برای برپایی عدل و قسط در جامعه شركت داشته باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذیری وصیتهایم را این گونه آغاز كنم. اسلام را تنها مكتب بر حق جامعه میدانم و تنها دین نجاتبخش میدانم و برای اجرای احكام آن تمامی سختیها را همچون شربت شیرین بر عمق جان خویش میپذیرم. بار الها از این آیه عزم خویش را جزم نمودم تا به آن جامه عمل بپوشانم و اعتقاد دارم كه جنگ را تا نابودی دشمن و رفع فتنه در عالم باید ادامه داد و در این مسیر پیروزی حتمی است، انشا الله.
امت اسلام مردم ایران و دوستان و آشنایان ،جنگ را سرلوحهامور خویش قرار دهید و شهادتم را وسیلهای سازید برای تقویت بیشتر جبههها و ثابت كنید كه جای خالی هر شهیدی هزاران لاله سرخ ،روئیده میشود كه با نورانیت خویش ظلمتها را به نابودی و قهقرا میكشاند.
هنگامی كه خبر شهادتم را شنیدید، به یاد سنگر خالی من و اسلحه بر زمین افتادهام باشید و برای پر كردن سنگر و برداشتن سلاحم كمر همت بندید و روانه جبههها گردید و تنور جنگ را گرم نگه دارید، زیرا كه به قول امام عزیز جنگ برایمان یك نعمت است. سپاه را خانه خویش میدانم و افتخار میكنم كه در این لباس درآمدهام و با جان و دل در آن برای رضای خدا مشغول انجام وظیفه هستم و شهادت در این لباس مقدس را افتخاری برای خویش میدانم، زیرا به قول امام علی (ع) لباس سربازی جامه فاخر است كه در دنیا لباس عافیت و در آخرت خرید بهشت خواهد بود انشا الله.
پیامم به مسئولین شهر و كشور این است كه جنگ را سرلوحه امور قرار دهید و با حضور فعال خود در جبهه و حمایت همهجانبه از بسیجیان دلاور هر اداره و سازمان و نهادی را به سنگری از سنگرهای میدان نبرد بر علیه سلطه استعمار مبدل سازید و به آنهایی كه نغمه شوم صلح را سر میدهند، میگوییم كه ما صلحی را میخواهیم كه رعایت عدالت در آن بشود و آن محاكمه متجاوز و احقاق حقوق دو ملت ایران و عراق میباشد.
و خدایا چشم طمع به بهشت تو ندارم، زیرا كه خدایا عبادتهایم را برای این به درگاهت میكنم كه تو را لایق عبادت میدانم و تورا عادل میدانم و میدانم كه تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قیامت تو است كه انسان را سعادتمند میكند
ای دوستان خوبم خط فقط خط امام، این شعار را همیشه در ذهن خویش داشته باشید. امام را بخواهید، جنگ را فراموش نكنید، جبههها را گرم نگهدارید و با مخالفان خط امام و با مخالفان جنگ هیچ سر دوستی و سازش نداشته باشید. در انتخاب دوست و رفیق نهایت تلاش را بكنید و از سازمانها و جبهههای مختلف به شكل كلی بپرهیزید. در كنار یكدیگر در خط امام در انجمن اسلامی و گروهها مقاومت محل فعالیت كنید و عوامل اختلاف را از خود دور كنید. از همه دوستان و آشنایان التماس دعا دارم، مرا فراموش نكنید، همهتان در همین لحظه از خدا بخواهید كه گناهان مرا ببخشد و مرا با شهدای كربلا محشور كند انشا الله.
شب اول قبر مرا فراموش نكنید، غروبهای جمعه سر مزارم فاتحه ای بخوانید، به احكام اسلام بیشتر پایبند باشید و در برگزاری مراسم مذهبی و عزاداری بیشتر تلاش كنید. ترسم از فشار قبر زیاد است با دعا و قرآن خواندن بر روی قبرم از خدا بخواهید كه از گناهانم درگذرد. خانواده شهدا و مفقودین و مجروحین و اسرا و رزمندگان را فراموش نكنید. انجمن و گروه مقاومت را تنها نگذارید، مسجد را حتماً پر كنید و از آن سنگری بسازید برای كمك به جبههها و مقابله با فساد و ظلم و فشارهای گروهكهای ملحد و غیر خط امام. انشا الله در پایان بار دیگر از همه شما التماس دعا دارم، از همه دوستان و آشنایان میخواهم كه اگر حقی بر گردن من دارند و یا اگر غیبتی از آنها كردم، مرا عفو كنید و برایم طلب آمرزش نمایید. اگر كسی پولی از من طلب دارد، به خانهام بگوید و از حقوقم بگیرد. التماس دعا از همه شما، شب اول قبر را فراموش نكنید و روزهای جمعه سری بر قبرم بزنید.
بنده خدا علی اصغر خنكدار
بیست و سوم خرداد شصت و چهار/ ساعت یک و سی و پنج دقیقه / تمام.
منبع : دیاررنج